کاربرد کرسی در قرآن
دوبار در قرآن واژه کرسی به کار رفته است، یکبار در آیه 255 سوره بقره و آیه نیز به دلیل وجود همان لفظ به «آیه الکرسی» مشهور شده است.
دوبار در قرآن واژه کرسی به کار رفته است، یکبار در آیه 255 سوره بقره و آیه نیز به دلیل وجود همان لفظ به «آیه الکرسی» مشهور شده است؛ «اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ» و یکبار نیز در آیه 34 سوره ص؛«وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَىٰ كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ».
که آیه دوم در معنای لغوی استعمال شده است و بحث فقط بر سر آیه اول (255 سوره بقره) می باشد، که منظور از کرسی خدا چیست؟ ابتدا روایات را بررسی خواهیم نمود و روایاتی که مفهوم و معنای کرسی را مطرح نموده اند، بیان نموده و سپس متذکر آراء و نظرات برخی از مفسران شیعه و سنی شده و همچنین «کرسی» را در کتاب مقدس مورد بررسی قرار داده و سپس به جمع بندی آراء پرداخته خواهد شد.
معنای لغوی کرسی
راغب اصفهانی: کرسی در عرف جامعه به تخت هایی اطلاق می شود که بر آن می نشینند«وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَىٰ كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ» (سوره ص، 34)، به معنای همان کرسی است؛ از کرسی گرفته شده است به معنای اصل و اساس چیزی است و همچنین به هر چیز به هم پیوسته، همانند اوراق مکتوبی که تالیف شده باشند، «کرسی» گویند. (راغب اصفهانی 1404 ق، 428)
معنای لغوی عرش، تخت پایه بلند سقف داری است که معمولاً فرمانروایان بر آن می نشینند و به تدبیر امور می پردازند. نخستین مفهوم کرسی تخت ساده و پایه کوتاه است که معمولاً استادان روی آن قرار می گیرند، امروز هم عنوان «صاحب کرسی دانشگاه» متداول است و به اهل علم، «اهل کرسی» و «کراسی» می گویند؛ زیرا هنگام تدریس بر تخت می نشینند و به علاوه، تکیه گاه مردم محسوب میشود. (مجمع البحرین) (مختاری، پژوهش عرش خدا و تفاوت آن با کرسی)
«کرسی» از (ک ر س) به معنای وصل کردن اجزای ساختمان است و اگر تخت را کرسی میخوانند به این جهت است که نجار اجزای آن را به هم می چسباند. (التحقیق فی کلمات القرآن)
در زبان عربی کرسی را چهارپایه ای میگویند که شاهان هنگامی که بر عرش جلوس میکنند پاهای خود را روی آن می گذارند.
در بسیاری از مواقع این کلمه را کنایه از ملک و سلطنت می گیرند و می گویند فلانی از کرسی نشینان است، یعنی منطقه نفوذی و قدرت وسیعی دارد. همچنین به علم نیز کرسی گفته می شود، و دفتری که در آن علم نوشته شده باشد «کراسه» میگویند و علما را «کراسی» میگویند. (اساس البلاغه، شرح لغت کرسی)
پس گفتیم که «کرسی» از (کرس) بر وزن (ارس) گفته شده که به معنای اصل و اساس می باشد. (مفردات) و گاهی نیز به هر چیزی که به هم پیوسته و ترکیب شده باشد گفته می شود. (التحقیق) به همین جهت به تخت های کوتاه کرسی می گویند.
از آنجا که استاد و معلم به هنگام تدریس و تعلیم بر کرسی می نشینند گاهی کلمه «کرسی» کنایه از علم می باشد. و نظر به اینکه کرسی تحت اختیار و زیر نفوذ و سیطره انسان است گاهی به صورت کنایه از «حکومت» و «قدرت» و «فرمانروایی بر منطقه ای» به کار می رود.
کرسی در روایات
از امام صادق علیه السلام نقل شده که خورشید یک هفتادم از نور کرسی است و کرسی یک هفتادم از نور عرش است. (نورالثقلین)
امام صادق علیه السلام: هر چیزی در کرسی است و آسمان و زمین هم در کرسی است. (البرهان و نورالثقلین)
امام صادق علیه السلام: زراره می گوید از امام صادق علیه السلام درباره این قول خداوند پرسیدم که «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ» آیا آسمان و زمین کرسی را در خود جای داده اند و یا آنها یا آسمانها و زمین کرسی را در خودشان جای دادهاند؟ فرمودند: کراست که آسمانها و زمین را در خود جای داده است و عرش و هرچه خدا آفریده در کرسی است.
امام صادق علیه السلام: در دعای روز عرفه خدایا به حق تمام چیزهایی که به نام توست و به حق تمام چیزهایی که به اسم اعظم تو ختم می شود از تو درخواست می نمایم و به عظیم ترین، بزرگترین و والامرتبه ترین مرتبه نامی که به آن که بدان بر عرشت تکیه زده ای و به موجب آن بر کرسیت بالا رفته ای… (تفسیر اهل بیت علیهم السلام جلد ۲ صفحه ۲۹۸)
امام صادق علیه السلام: کسی که هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز همانند آنها را (طلاق/ ۱۲) و آن هفت زمین را آفرید با همه آنکه در درونشان و همه کسانی که روی آن هستند… این هفت (زمین)، دریایی پوشیده، کوههای سرد و مرده و هوا و حجاب های نور، در مقایسه با کرسی همچون حلقهای رها شده در صحرای هموار است. (البرهان البحارالانوار جلد ۵۷ صفحه ۸۳)
امام صادق علیه السلام: مفضل گفت از حضرت صادق علیه السلام پرسیدم «عرش و کرسی چه هستند؟» فرمودند: عرش از یک جهت تمام جهان خلقت و سراسر هستی است و کرسی، ظرف آن مجموعه است؛ از جهت دیگر عرش همان دانشی است که خدا به پیامبران علیهم السلام و فرستادگان و حجت های خود عطا فرموده است و کرسی همان دانشی می باشد که اختصاص به ذات مقدس خودش داشته و هیچ کس از پیامبران و حجت های خودرا از آن آگاه نساخته است. (معانی الاخبار، صفحه ۲۹)
بر اساس همین روایت است که برخی از مفسران کرسی را علم و دانش گرفتهاند علم و دانش اختصاص خداوند که آن را به پیامبرانش ارزانی داشته است.
امام علی علیه السلام: کرسی مایع کرسی ما به آسمانها و زمین احاطه دارد و آنچه میان آنهاست و آنچه در زیر زمین است و اگر سخن بلند گویی، او به راز نهان و نهان تر آگاه است. (طه/ ۷۶) این کلام خدای متعال است که می فرماید «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ» (کافی جلد ۱ صفحه ۱۲۹)
امام صادق علیه السلام: ما میگوییم که این آیه کریمه «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ» در مقام بیان آن است که خداوند بر عرش سیطره دارد بدون آنکه عرش حامل و حاوی و شامل خدا باشد. پس هرچه را خداوند داخل در عرش و کرسی میداند، ما نیز آن را قبول میکنیم و این را نفی میکنیم که عرش و کرسی را در بردارنده ی او باشند یا خداوند عزوجل نیازمند مکانی یا چیزی از مخلوقاتش باشد، بلکه تمام آفریدگان خدا هستند که محتاج به نیازمند او می باشند.
از امام علی علیه السلام در مورد آیه«وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ» سوال شد، ایشان فرمودند: آسمانها و زمین و آنچه در آن هاست بخشی از مخلوقاتی هستند که در درون کرسی قرار دارند و کرسی به فرمان خدا توسط چهار فرشته حمل میشود، یکی از آن فرشته ها در صورت و ظاهر انسان ها است که این صورت نزد خداوند گرامی ترین چهره است.
کرسی از نظر مفسران شیعه
برخی کرسی را کنایه از قدرت خدا میدانند که آسمانها و زمین را در بر گرفته است. آیه الکرسی به مردم می فهماند که خداوند نه تنها مالک عالم و عالم به تمام مملوک های خودم است بلکه سراسر هستی با همه مخلوقاتش، تحت سلطه و قدرت اوست و مردان قدرت نامحدود خالق را با قدرت مخلوق مقایسه نکنند، زیرا خستگی از عوارض ماده است. (تفسیر نور، محسن قرائتی)
طبرسی در مجمع البیان در معنای «کرسی» چهار قول را نقل می کنند از جمله:
علم و آگاهی خدا آسمانها و زمین را فرا گرفته است. (از ابن عباس) و حضرت امام باقر و امام صادق علیهما السلام نیز همین وجه نقل شده است و به دانشمندان کلمه «کرسی» گفته شده است، زیرا قوام دین و دنیا با آن بستگی دارد.
کرسی همان عرش است.
مراد ز «کرسی» پادشاهی و سلطنت و قدرت است، همانطور که میگویند «اجعل لهذ الحائط کرسیا» برای این دیوار و ستونی قرار بده که کرسی به معنای ستون استعمال شده است و معنای آیه این است که قدرت و عظمت او آسمان ها و زمین را فرا گرفته است.
«کرسی» تختی است غیر از عرش و نقل شده که از ابی عبدالله و نزدیک به آن نقل شده که آسمان ها و زمین در مقابل «کرسی» نیست جز چون حلقهای در یک بیابان و «کرسی» نسبت به عرش نیز مانند حلقه ای است در بیابان. (طبرسی، مجمع البیان)
علامه طباطبایی در المیزان ذیل آیه ۲۵۵ سوره بقره در مفهوم کرسی می نویسد: کرسی که به معنای وصل کردن اجزای ساختمان است، از آن جهت به تخت، کرسی گفته شده که اجزای آن به دست نجار و یا صنعتگر در هم فشرده به هم چسبیده است و بسیاری از مواقع این کلمه را کنایه از ملک و سلطنت میگیرند و میگویند فلانی از کرسی نشینان است یعنی او منطقه نفوذی و قدرت وسیعی دارد.
با توجه به جملات قبل در این آیه این معنا فهمیده می شود که مراد از « وسعت کرسی»، احاطه مقام سلطنت الهی است و ایشان از میان معانی محتمل برای کرسی این معنا را بر می گزینند، که مراد از آن مقام ربوبی است، همان مقامی که تمام موجودات آسمانها و زمین قائم به آن هستند، چون مملوک، مدبر و معلوم آن مقام هستند. پس کرسی مرتبه ای از مراتب علم است و وسعت کرسی خدا مرتبه ای از علم خدا، آن مرتبه است که تمامی عالم قائم به آن است و همه چیز در آن محفوظ و نوشته شده است. (ترجمه المیزان، جلد 2 صفحه 513)
کرسی از نظر مفسران اهل سنت
در تفسیر طبری، ابن کثیر و سیوطی از خلیفه دوم عمر روایت کرده اند، زنی به خدمت پیامبر رسیده و از حضرتش رفتن به بهشت را درخواست کرد، پیامبر در جواب او پس از گرامی داشتن خداوند فرمود: کرسی خداوند به پهنای زمین به آسمان ها وسعت دارد و دارای صدای غرغری میباشد، مانند صدای غرغر جهاز نوی شتر که از سنگینی خدا غرغر می کند خدا چهار انگشت از هر سمت کرسی بیشتر است. (الدر المنثور، سیوطی، جلد ۲، صفحه 17)
بر این اساس برخی از اهل سنت کرسی را یک جسم مادی پنداشته و گمان میکنند که خداوند نیز مانند یک جسم مادی روی آن قرار دارد و چنین تصور میکنند که کرسی خدا به اندازه ای بزرگی است که آسمانها و زمین را فرا میگیرد. منشأ این روایت از کعب الاحبار یهودی است که به دستور خلیفه اول و دوم برای تفسیر قرآن به منبر می رفت و از مطالب موجود در تورات برای مردم بیان میکرد.
حشویه و ظاهر گرایان، کرسی را محل نشستن خداوند می دانند. (فرهنگ نامه علوم قرآنی، صفحه 92) گروهی از فیلیسوفان مسلمان با استناد به هیئت بطلیموسی معتقد بودند کرسی همان فلک هشتم و محل استقرار ستارگان است. عده ای آن را جسم بزرگ کیهانی دانسته و عده ای نیز معتقدند عرش و کرسی همان سیاره زحل (مشتری) است. (مختاری، عرش الهی، واگرایی و همگرایی آن با کرسی، صفحه 54)
رشید رضا در المنار کرسی را همان علم الهی میداند و از قول بعضی از مفسران اهل لغه می نویسد: «کرّس الرجل» یعنی زیادی علم مرد یعنی علم خداوند تعالی به آنچه که مردم می دانند احاطه دارد و برخی از مفسران هم آن را عرش گفتهاند و همچنین برخی از افراد آن را تمثیلی برای فرمانروایی خداوند می دانند (همچون زمخشری) و آیه بر این مسئله دلالت دارد که چیزی است که آسمانها و زمین را در بر گرفته است و در تعیین آن که چیست متوقف نشده است. و در اینکه علم است یا ملک (فرمانروایی) است؛ یا جسم کثیف است یا لطیف. یعنی اینکه اگر علم الهی است امری است آشکار و اگر از مخلوقاتی از عالم غیب است که ما در مورد حقیقت آن بحث نمی کنیم؛ مثل افراد زیادی که گفته اند فلک هشتم از افلاک نه گانه است که فلاسفه یونانیگفته اند و برخی از مردم هم از آن پیروی کرده اند، بدون اینکه علمی داشته باشند، در حالیکه از بزرگترین گناهان است. (المنار، رشید رضا، جلد ۳ صفحه 28)
زمخشری در کاشف نیز در معنا و مفهوم کرسی چهار وجه کردهاند: 1- کرسی فقط تمثیلی است برای بیان عظمت و وسعت آن و در واقع تمثیلی حسی است، چون خدا می فرماید: «و ما قدرو الله حق قدرته». ۲-بیانگر وسعت علم خداست، به همین جهت آن را به مکانی که کرسی عالم است را تسمیه آورده. 3- بیانگر وسعت فرمانروایی خداوند است. 4- بنا بر آنچه روایت شده آن است که کرسی در میان عرش آفرید و چیزی غیر از آن آسمان و زمین است و به نسبت عرش بسیار کوچک است. (کشاف، زمخشری جلد ۱، صفحه ۳۰۱)
کرسی خدا در کتاب مقدس
در کتاب مقدس لفظ کرسی بیشتر به معنای لغوی آن به کار رفته است و فقط در برخی از موارد به عنوان ملک و فرمانروایی به کار رفته است و در مواردی هم از کرسی به عنوان آسمان یا زمین نام برده شده است، از جمله:
هیچگاه قسم نخور، نه به آسمان که تخت خداست و نه به زمین که پای انداز (کرسی) اوست. (اعمال رسولان، ۷:۴۹ ) در اینجا زمین را به عنوان کرسی در نظر گرفته است.
متبرک باد یهوه که به تو رغبت داشته و تو را به کرسی خود نشانده. (پادشاهان10:9) در اینجا کرسی به معنای لغوی خود استفاده شده است. (دوم تواریخ 9:8)
اگر همه دنیا به هم بریزد و خدا همچنان در جایگاه قدس خود باقی است و در آسمان بر کرسی خود نشسته است و از آنجا انسانها را می نگرد.
به فرمان خدا گوش بده چون خدا در آسمان بر کرسی خود نشسته و لشکریان آسمان در سمت چپ و راست خدا گرد آمدهاند. (که منظور از لشکریان فرشتگان است)
این مواردی است که موجب توهم جسمانیت به وجود کرسی را برای خدا به وجود آورده و به آموزههای مسلمانان نیز وارد شده است.
هر که با آسمان قسم خورد، به کرسی خداوند که بر آن نشسته است، قسم خورده است. (انجیل متی 22 و 23) در این مورد آسمان را کرسی خدا دانسته است.
جمع بندی
از مجموع دیدگاهها و نظریاتی که درباره با در رابطه با «کرسی خدا» مطرح شده در مییابیم که برخی از مفسران نسبت به این موضوع ترجیح داده اند سکوت همراه با ایمان را انتخاب نمایند و برخی نیز همچون جسم گرایان (همچون اشاعره) با تمسک به ظاهر آیات و روایات پنداشته اند که خداوند دارای تختی عظیم و مادی است که با نشستن بر روی آن و تدبیر امور می پردازد؛ و برخی نیز (رشید رضا به نقل از عبده) کرسی را همان فلک هشتم دانسته است که با تأثیر از فلسفه یونان چنین برداشتی داشته اند؛ و دستهای دیگر نیز از کرسی مفهوم کتابی آن را استنباط کرده اند و بیان داشته اند که معنای علم یا قدرت خداوند به مقام فرمانروایی خدا است.